قتل حکومتی «مهسا(ژینا)امینی» بهخاطر حجاب اجباری توسط نیروی انتظامی و کشتن بیش از ۵۰۰ معترض و نابینا کردن شمار بسیاری در تظاهرات سراسری خیابانی پس از آن باعث شد تا ملت ایران اینبار دیگر در برابر رژیم کوتاه نیایند و بدون حجاب در مکانهای عمومی ظاهر شوند.
این درحالی است که رهبر جمهوری اسلامی در کنار «نظارت استصوابی»، «حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد« و«برقراری رابطه با آمریکا» از «حجاب اجباری» به عنوان یکی از خط قرمزهای چهارگانه خود نام ببرد و درست از روز انتشار این خبر، موج رعایت نکردن پوشش و حجاب اجباری چنان گسترش یافت تا همگان دریابند این مخالفت با شخص «علی خامنهای» است.
حالا حاکمیت که تنها بخش کوچکی از مردم ایران را نمایندگی میکند دست به رفتارهایی غیراخلاقی و غیرانسانی در برابر اکثریت زده و مناقشه را به شکل خفت باری بهمیان مردم برده است.
اما برخلاف پیشبینیهای همیشه نادرست اتاق فکر کم مایه حاکمیت، در این بخش نیز اکثریت، آنچنان بر اقلیت برتری یافته که بسیاری از حامیان و مزدبگیران حکومت دیگر دست به تذکر، توهین و افترا به بانوان نمیزنند زیرا با برخورد بسیار سخت آنان و همچنین مردان روبهرو میشوند. برای همین، رژیم دوباره دست به رفتار غیرانسانی دیگری زده و شروع به توقیف خودروهایی میکند که بهگفته آنان، حجاب در آنها رعایت نشده است. توقیف طولانی مدت خودرو و جریمههای چند ده میلیونی، آنهم در این شرایط اقتصادی ــ معیشتی بسیار دشوار برای مردم نشانهای دیگر از نبود شرافت و انسانیت در تصمیمگیران رژیم جمهوری اسلامی است.
ارقام بالای جریمهها که تا 20 میلیون تومان هم رسیده در عین حال نشان از خالی بودن خزانه رژیمی دارد که علاوهبر غارت منابع طبیعی و ثروت ملت ایران حالا به چپاول داشتههای شخصی ملت رو آورده است.
هرچند این عملیات غیرانسانی باعث زحمت و رنجش مضاعف ملت ایران میشود اما نکته مفید آن برای جنبش آزادیخواهانه ایرانیان این است که اعتبار شخص رهبر و رژیم حاکم هرروز کمتر و کمتر میشود و در عین حال نفرت و انزجار از شخص خامنهای و مزدبگیران اطرافش بیشتر و بیشتر خواهد شد و همین نشانهای از رسیدن این رژیم به لبه پرتگاهی است که آنان را به سقوط نزدیک میکند.
اما درد بی انتهای رژیم جمهوری اسلامی که شعار اصلی رهبرش برای ادامه این حاکمیت فاسد «النصر بالرعب» بوده و هست این است که دریافتهاند، «وحشت» دیگر برایشان کارگشا نیست و هیمنه دروغین آن نزد مردم فروریخته و مردم کوچه و بازار دیگر ترسی از بردن نام رهبر و نسبت دادن تمام مصیبتهایشان به شخص او ندارند. درد آنجاست که حنای مستبد دیگر رنگی ندارد و یاران روشن ضمیر دیروز نیز امروز، تندترین نقدها را علیه خامنهای در فضای رسانهای ابراز میکنند و هیچ ابایی از برخوردهای خشن نهادهای امنیتی ندارند. این سیاست خفتبار هم برای بیت رهبر و حکومت فاسد آوردهای نخواهد داشت زیرا ملت بزرگ ایران مدتهاست از خواب بیدار شده و دیگر تن به «فضای صامت قبرستانی» نخواهند داد.
رژیم آنچنان بی اعتبار شده و از مذهب و بهگفته خودش ارزشها، سوءاستفادههای غیراخلاقی کرده است که بسیاری از متدینان و متشرعان و حتی خانوادههای شهدا و جانبازان و ایثارگران نیز ضمن همراهی با هممیهنان خود و ایستادن در برابر دیکتاتور، حجاب اجباری را مردود میدانند.
کار بهجایی رسیده که بسیاری از حزباللهیهای مومن بهمعنای واقعی نیز از حکومت نا امید شده و باور دارند که نظام حاکم، چهره مذهب را بهشدت مخدوش کرده و برای همین دست از حمایت از این دستگاه جور و ستم برداشتهاند.
تردیدی نیست که رژیم جمهوری اسلامی درحال کشیدن آخرین نفسهای خود است و برای همین بهخاطر حفظ موجودیتش دست به هر جنایتی خواهد زد اما چه سود که ملت ایران برای برانداختن این سیستم فاسد سنگینترین هزینهها را پرداخت کردهاند و ترسی از این نظام فروپاشیده که حتی رده بالاترین فرماندهان نظامیاش نیز آن را دریافتهاند، ندارند.