بیلبوردهای تبلیغاتی در تهران حاوی تصویری از دیدار اخیر رهبری با دختران چادری خردسال در مراسم تکلیف است. گویا پخش فیلم این دیدار در شبکه های گوناگون تلویزیونی برای نشان دادن عطوفت رهبری نسبت به کودکان و دختران، کافی نبوده و باید شهرداری تهران هم دست به کار می شده تا پیام رسان عطوفت نظام با ملت باشد!
ضمنا این بیلبوردها در شرایطی است که شهرداری از مدیریت یک برف اندک در شمال تهران ناتوان مانده است!
اما سئوال این است که آیا با این گونه شوافهای تبلیغاتی با هزینه های میلیاردی در حالت فقر و نداری میلیونها ایرانی، می توان شکاف موجود بین ملت ـ دولت (حاکمیت) را پر و برطرف کرد؟
اصولا این گونه تبلیغات ویژه نظامهای تمامیت خواه فرد محور است که دچار ناکارآمدی و مواجه با عدم رضایت عمومی هستند و تصور می کنند با توی چشم مردم کردن تصویر و اخبار رهبر و ایجاد انواع و اقسام کاریزما برای وی می توانند جلب محبوبیت کنند، در حالی که این سرکنگبین تبلیغاتی موجب افزایش صفرای شکاف و نفرت در جامعه به خصوص در دنیای امروز که انواع و اقسام رهبران موفق بدون کاریزما وجود دارند، می شود.
آیت الله خمینی به این نکته نسبتا وقوف داشت. دو خاطره بیانگر این نکته است:
یکی این که در اوایل دهه شصت به ایشان اطلاع دادند که لاجوردی رییس زندان اوین زندانیان را ـ که اغلب وابسته به سازمان مجاهدین خلق بودند ـ وادار کرده هر روز که برای هواخوری به حیاط زندان می آیند، ابتدا «سرود خمینی ای امام» را بخوانند و در انتهایش هم با صدای بلند مرگ های چند گانه را که یکی هم «مرگ بر منافقین» بود، بگویند و بعد اجازه دارند هوا خوری کنند!
همین مساله و البته مسائل دیگر از جمله شکنجه و رفتار خشن با زندانیان باعث شد آقای خمینی هیاتی را مامور تحقیق و بررسی از زندان اوین کند. از یکی از اعضای هیات شنیدم که: اولا وقتی در گزارش تحقیق و بررسی، به آ خمینی گفتیم که بله زندانیان باید قبل از هواخوری سرود خمینی ای امام را بخوانند، حالت خشم و چندش را در صورت ایشان احساس کردیم و ثانیا وقتی توضیح دادیم در اوین برخی از زندانیان را به عنوان تعزیر شلاق می زنند، آ خمینی بلافاصله گفت: نگویید تعزیر، بگویید جنایت!
دوم این که در سال 67 (که سال اول سردبیری ام در روزنامه کیهان بود)، روزی آیت الله خمینی با صدور پیامی، سخت از این موضوع انتقاد کرد که چرا هر روز عکس و فیلم من در صدر اخبار روزنامه ها و تلویزیون است و هشدار داد که نباید این وضعیت ادامه پیدا کند. از آن پس دیگر روزنامه ها و از جمله کیهان تا زمان وفات ایشان، عکسی از آقای خمینی چاپ نکردند و بعضا عکس کشاورز و یا معلم و یا کارگری را در صفحه اول منتشر می کردند. تلویزیون نیز به شدت از حجم گزارشهای تصویری و تبلیغی از رهبری نظام کاست.
در هر صورت این که نظامی تصور کند با انواع تبلیغات به صورت تصویر و فیلم و سرود و مداحی و .. می تواند شکاف عمیق ملت ـ حاکمیتِ ناشی از خلآ جمهوریت، کارآمدی، قانون مداری و رعایت حقوق شهروندان را پر کند و در همان حال با امنیتی کردن فضا و دستگیری زنان و مردان و زندان کردن و اعدام و اخراج اساتید دانشگاه و مشروط کردن دانشجویان و انواع دیگر سرکوب، از مردم معترض نسق بکشد، ناشی از فهمی عقب مانده از مقوله حکمرانی، مردم داری و تبلیغات در این روزگار است.
تنها مشاهده یک تصویر از صدها تصویر دختر و پسر رعنا و زیبایی که در اعتراضات چند ماه اخیر، یک یا دو چشمشان را با شلیک ماموران تحت فرمان رهبر مهربان با کودکان و دختران در بیلبورد شهرداری تهران، از دست داده اند، برای باد هوا کردن همه این تبلیغات لاکچری کفایت می کند.