به گفته خودش در آن زمان، همان شب با چند مزدور نظام درگیر و در نهایت موفق به فرار میشود.
امیرحسین دو روز بعد از این رویداد با اینکه تحت تعقیب بود، برای شرکت در مراسم چهلم "آروین گلزاری" از فولادشهر راهی ایذه شد، اما روز بعد از مراسم ناپدید گردید.
خانواده که از غیبت ناگهانی وی نگران شده بودند، بارها با خط همراه او تماس گرفتند و با وجود روشن بودن تلفن همراه، هیچ تماسی وصل نشد.
حدس اولیه خانواده بازداشت او توسط مزدوران اداره تروریستی اطلاعات بود. به همین دلیل مراجعات بسیاری همراه با التماس به مراکز کلانتری و سپاه تروریستی پاسداران داشتند تا سرنخی از فرزند خود بیابند، اما هیچ نهاد انتظامی و امنیتی نظام پاسخ شفافی به آنها نداده بودند.
تا اینکه روزی همسایه خانه پدری امیرحسین متوجه جوانی میشوند که روی پشتبام خانه آقای قربانی خوابیده و اصلا تکان نمیخورد.
گفته میشود، در کنار پیکر بیجان امیرحسین کفشها و جورابهای او قرار داشت و هر انسانی با یک نگاه متوجه صحنهسازی ماجرای قتل و انتقال بدن بیجان او به آن مکان میشد.
در ابتدا پس از کالبد شکافی، نوع مرگ را مشکوک و نامعلوم اعلام کرده بودند اما بعد از گذر مدتی علت مرگ را خودکشی اعلام کردند و همین تناقض پزشکی قانونی و اطلاع خانواده از حضور مستمر تک پسر خود در اعتراضات و تحت تعقیب بودن و ناپدید شدن ناگهانی و کشف جسد او در پشتبام، بر همه آشکار ساخت که وی در بازداشت جان خود را از دست داده است.
از سویی دیگر، فشار نهادهای امنیتی نظام، شوک مرگ امیرحسین و پیری و ناتوانی والدین او برای برقراری ارتباط با کنشگران حقوق بشری باعث شد، خانواده برای دادخواهی خون فرزند خود با تاخیر پرده از این جنایت حکومتی بردارند.
بر اساس گفتههای نزدیکان امیرحسین، او جوانی باغیرت بود که در سال آخر هنرستان در رشته جوشکاری تحصیل میکرد و از سالها پیش مجبور به کارگری و فعالیت در کارواش و دستفروشی شده بود. بعد به مکانیکی خودرو پرداخت و در نهایت برای کسب درآمد بیشتر برای خانواده به حرفه جوشکاری مشغول شده بود.
یکی از نزدیکان این خانواده در تشریح روحیات این جوان نقل کرده است؛ امیرحسین خیلی شجاع و غیرتمند بود، با اینکه سن زیادی نداشت، ولی هنوز هم غیرت و شهامت او زبانزد فامیل و آشنایان است. در موضوع جان باختن "آروین گلزاری" سخت ناراحت بود و میگفت؛ تا انتقام او و باقی همرزمان را نگیرم آرام نخواهم نشست.
دررابطه با اعتراضات سراسری شهریور-مهر ۱۴۰۱
بازداشت مهسا امینی زن جوان ۲۲ ساله به جرم بدحجابی توسط پلیس امنیت اخلاقی و سپس جان باختن او در زمان بازداشت به موج گسترده ای از اعتراضات سراسری در ایران دامن زد. معترضان با شعار محوری “زن، زندگی، آزادی” در اعتراض به عملکرد، قوانین و ساختار حکومت معترض به خیابانها آمدند.
سرکوب آزادی بیان، عقیده و اندیشه ناقض ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ است که بر حق افراد بر انتشار آزادانه افکار و عقاید و نظریات و دیدگاههای سیاسی و عقیدتی تاکید می کند. در ماده ۵ از قانون آئین دادرسی کیفری بر اطلاع یافتن متهم در اسرع وقت از اتهامات انتسابی و فراهم کردن حق دسترسی به وکیل و سایر حقوق دفاعی مذکور در قانون نیز مورد تاکید شده است. عدم امکان دسترسی به وکیل برای متهم از جمله موارد ناقض اسناد بین المللی حقوق بشر, ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ است. همچنین، برخورداری افراد از حق روند دادرسی عادلانه از جمله حقوق سلب نشدنی است که در ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر به آن تاکید شده است. اعتراف گیری توام با ارعاب و تهدید، ناقض در ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و مصداق بارز شکنجه است.