ندای روشن حقوق بشر ایران« حرکتی جهت آگاهی وعدالت درایران»

Afghanistan
سرپرست و نویسنده, روشن

۱۴۰۱ دی ۱۴, چهارشنبه

داغ چاپلوسی برتن میهن

ندای روشن /
[درآغاز نیاز است تا به‌دونمونه از چاپلوسی‌های دوره قاجار توجه داده شود تا آثار داغی که از چاپلوسی بر تن میهن گذاشته می‌شود بهتر درک شوند‌].

۱. فتحعلی‌شاه در یکی از سفرهایش به اصفهان، وقتی‌که به [ده] مورچه‌خورت در ۵۴کیلومتری اصفهان رسید، کدخدای مورچه‌خورت و مردم به استقبال شاه آمدند. کدخدا ضمن خوش‌آمدگویی، درحالی‌که کارد بزرگی در یک‌دست و در دست دیگر دست پسرش را گرفته بود، مقابل کدخدا ایستاد و پسرش را جلوی پای شاه خوابانید و گفت [که] می‌خواهد پسرش را در جلوی پای شاه و قبله عالم قربانی کند. او کارد را ماهرانه به‌گردن پسرش نزدیک می‌کرد که  فتحعلی‌شاه خم شد و بازوی کدخدا را گرفت. کدخدا فریاد می‌زد من باید پسرم را قربانی خورشید عالم‌تاب کنم. 

۲. ناصرالدین‌شاه قاجار و همراهانش به باغ دوشان تپه رفتند، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب و فورا کاغذ و قلم برداشت و شروع به کشیدن آن گل کرد. نقاشی که تمام شد، آن را به مستوفی‌الممالک نشان داد و گفت: چطور است؟
پاسخ داد: قربان خیلی خوب است. 
سپس اقبال‌الدوله گفت: قربان حقیقتا عالی است و اعتمادالسلطنه نیز گفت: قربان نظیر ندارد. کسی دیگر گفت که این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی‌تر و زیباتر است تا اینکه نوبت به ضیاالدوله رسید و گفت: حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم از عطروبوی خود گل بیشتر و فرحناکتر است!

این [دو مثال] مشتی از خروار در تاریخ چاپلوسی در ایران است که صاحبان قدرت را می‌ستایند تا به نان و نامی دست یازند.

فرهنگ چاپلوسی
گاهی چاپلوسی نسبت به شخصی صورت می‌گیرد که صاحب‌منصب حکومتی است. چاپلوسان در پی ترویج و تبلیغ و قدیس‌سازی هستند تا بر نفوذ آن شخص بیفزایند.
چاپلوسی از رذایل اخلاقی است. معمولاً چاپلوسی، فرهنگ رایج جامعه استبدادزده است. مستبدان از چاپلوسی لذت می‌برند و مزد آن را می‌پردازند. این فرهنگ  بر فرد و جامعه تاثیرات زیان‌باری دارد. 
چاپلوسی بیماری خطرناکی است که شمشیر مستبدان را تیزتر، دیگران و عوام را به‌سوی مستبدان می‌خوانند. در این رهگذر متملقان بی‌هنر از نردبان قدرت بالا می‌روند و سر نوشت محتومی برای ملت خود رقم می‌زنند.

نردبان نان و نام
در جوامع استبدادزده، مبنای تقسیم قدرت و مناصب، تخصص و کارآمدی نیست، بلکه براساس مقدار وفاداری و تسلیم افراد در برابر صاحب منصبان است. برای رسیدن به مناصب آب‌ونان‌دار؛ تملق، چاپلوسی، وفاداری بی‌چون‌وچرا، پله ترقی و پیشرفت برای منصبی بالاتر می‌شود. این بیماری و رذیله اخلاقی، کم کم به فرهنگ تبدیل شده و افراد راه رسیدن به نان‌وآب  را تملق و سرسپردگی می‌دانند. این‌چنین [است که] مردم و جامعه‌ای روی خوشبختی را هرگز نخواهند دید.

دشمن قدرت 
تملق و چاپلوسی در جامعه، نهاد قدرت را نشانه می‌رود. اگر جامعه به آن واکنش نشان ندهد و در میان صاحب‌منصبان رواج یابد، جامعه را [به] تباهی می‌رساند. هرجا قدرت باشد، تملق و چاپلوسی لانه می‌کند؛ چون قدرتمندان از تملق خوششان می‌آید و لذت می‌برند. 

ساختارهای بیمار
فرهنگ چاپلوسی و نوچه‌پروری، معلول ساختارهای آلوده است. در این محیط آلوده، راه رشد و ترقی از جاده تملق می‌گذرد و راستی و درستی در آن راهی ندارد. در طی زمان، این بیماری همه‌گیر شده  و به فرهنگ عمومی تبدیل می‌شود. افراد ناکارآمد و آلوده به فساد بر مصادر امور دست می‌یابند و ساختارهای آلوده [و] تملق‌پرور وناسالم به‌وجود می‌آیند و جامعه از انسان‌های کاردان و متخصص و سالم  تهی گشته و کارآمدی و بهره‌وری‌شان پایین می‌آید؛ درنتیجه فروپاشی ساختاری نیز شکل می‌گیرد.

پیامدها
تملق، مدیحه‌سرایی به مزاج صاحبان قدرت خوش آید و آنها دچار عجب، غرور و تکبر، خودبرتربینی شده، از حالت طبیعی خارج و به استبداد رأی و خودبزرگ‌پنداری و [به] بیماری مالیخولیایی دچار شوند.  
گوینده، ستایش‌شونده را به فخرفروشی و کبرورزی وا می‌دارد و مغرورانه خود را از پند ناصحان بی‌نیاز و برای خود، مقامی رفیع و دست‌نیافتنی تصور کرده و خود و جامعه را به سراشیبی هلاکت می‌کشانند. این است که شاهان و مستبدان مغرور و متوهم، مردم را به سختی و بدبختی می‌افکنند.

ایران از چاپلوسانی که حاکمان بی‌هنر را تا عرش الهی بالا برده‌اند داغ بر تن دارد.