ندای روشن حقوق بشر ایران« حرکتی جهت آگاهی وعدالت درایران»

Afghanistan
سرپرست و نویسنده, روشن

۱۴۰۱ دی ۱۲, دوشنبه

آقای لاریجانی واقعاً شما فلسفه خوانده اید؟!!!

ندای روشن / رئیس چند دورهٔ خانهٔ ملت که اتفاقاً آدم درس خوانده، باسواد و از خانواده ای اهل علم است، اخیرأ مطالبی اظهار کرده که یک فرد عامی هم بر زبان جاری نمی کند.‌ 

ایشان ضمن انتقاد از دیکتاتور خواندن آقای خامنه ای و شعار مرگ بر دیکتاتور، فرموده اند: «آیت الله خامنه‌ای نزدیک به ۶۰ سال با دیکتاتوری مبارزه کرد، از قبل از انقلاب گرفته تا بعد از انقلاب که خود من شاهد بودم.»
قابل تصور نیست که فرد تحصیل کرده و اهل مطالعه ای چون ایشان نداند و متوجه نباشد که از این عبارات، هم به لحاظ منطقی و هم به لحاظ تاریخی نمی توان عدم استبداد رأی و خودکامگی رهبر فعلی نظام را نتیجه گرفت. 
اردشیر خان یقیناً متوجه این موضوع هستند که تبدیل یک مبارز ضد دیکتاتوری به یک شخص مطلق العنان و مستبد، امر محال و غیر ممکنی نیست که هیچ، امکان تحقق آن کم نمی باشد. آری تاریخ بشریت بارها و بارها شاهد این پدیدهٔ تأسف بار بوده و در همین سدهٔ اخیر، افراد زیادی به این سرنوشت دچار شده اند.
مگر نه اینکه رابرت موگابه، رئیس جمهوری سابق زیمبابوه، از چهره‌های شاخص مبارزات کشورش علیه استعمار و آپارتاید بود که پس از به قدرت رسیدن، نزدیک به چهار دهه، مخالفان و معترضان به سیاست‌هایش را سرکوب نمود. و مگر نه اینکه اقتصاد ویران و تبعات دامنه دار سال‌ها زمامداری در قالب یک حکومت دیکتاتوری، بزرگترین میراث وی از به دست گرفتن قدرت در زیمبابوه محسوب می شود؟
مبارز و مجاهد دیگری که در پایان کار سیاسی خود کوله باری از جنایت بر دوش خویشتن گذارده است، آنگ سان سوچی می باشد. سیاستمدار، دیپلمات، نویسنده و مدافع حقوق بشر میانماری، پس از احراز پست نخست وزیری طوری بر مسند حکومت تکیه زد و به رتق و فتق امور پرداخت که در پایان زعامت سیاسی خود، تنها و تنها لایق دریافت نشان جنایت علیه بشریت بود.
با این مقدمه می خواهم عرض کنم که رئیس محترم مجالس پیشین برای اثبات درستی مدعای خود باید برهانی جز این اقامه نمایند. چرا که مبارزه علیه دیکتاتوری دلیل خوبی برای حکومت مبتنی بر مردم سالاری یک مبارز و قهرمان، پس از کسب قدرت نمی باشد. 
بندهٔ حقیر سالهاست که علیه استبداد در جنگم و از هر گونه دیکتاتوری بیزارم، اما بارها و بارها در این سرزمین استبدادزده خوی خودکامگی عجین با سرشت خویش را در کلاس درس عیان نموده ام. همین یکی دو هفتهٔ پیش به دلیل اهمال بچه ها و عدم حفظ فرمول های هم ارزی، متد همیشگی نظام آموزشی حاکم یعنی استفاده از شیوهٔ تحکم را بکار گرفته و با وضع جریمه ای سنگین به مقصود خویش رسیدم.
آری جناب لاریجانی گفتن از تسامح و تساهل در هنگام پیادگی امری مرسوم است، اما مشکل از آنجایی آغاز می شود که سوار اسب شده شروع به تاختن می کنید.
لذا شما باید از دوران زعامت آقای خامنه ای بگویید که بحث بر سر مجاهدات ایشان در نظام طاغوت نیست، اگر چه بی شک اذعان دارید که وی در هنگام مبارزه با نظام دیکتاتور پیشین بسیار کمتر از قریب به اتفاق مبارزان آن دوران بها داده است.
بله شما باید مشخص کنید که چرا و به چه دلیل با توجه به موارد ذیل گمان دارید که نسبت دادن دیکتاتور به آقای خامنه ای دور از انصاف است.
جناب لاریجانی کدامیک از موارد ذیل داده هایی مبتنی بر واقعیت نیست و چرا گمان دارید این مطالب اتهام های ناروایی است که از جانب من و امثال بنده بر معظم له وارد شده است؟
- سه دهه حذف دگراندیشان به گونه ای که اینک بسیاری از همراهان انقلاب نیز به صف مخالفان پیوسته اند.
- خود رأیی و مشورت ناپذیری حتی از جانب نزدیکترین یاران و همفکران قدیمی
- ایجاد انسداد در تک تک امور اجتماعی و سیاسی، بستن راه نقد و انباشته کردن مطالبات مردمی
- اتخاذ راهبرد النصر بالرعب و پاسخ دادن هر نوع اعتراضی با داغ و درفش، زندان، حصر و اعدام.
- عدم تمکین به خواست مردم و برنتابیدن منتخبین غیرهمسو و سنگ اندازی عیان و بی پروا برای تأمین نظرات خویشتن.
- غیرخودی کردن اکثریت جامعه و بی توجهی به فریادهای ناصحان برای بازگشت به ملت و نیل به آشتی ملی.
- دخالت در ریز و درشت امور مملکت و تحمیل نظرات خود، تعیین سیاست های داخلی و خارجی بطوریکه هیچ فعل و عملی بدون نظر شخص ایشان امکان رخداد ندارد.
- از حیز انتفاع ساقط کردن قوای سه‌گانه به شکلی که گویی وجود آنها تنها برای نمایش دموکراسی مورد نیاز حضرت آقا می باشد.
- پاسخگو نبودن به هیچ نهاد نظارتی، حتی مجلس بالا دست خود، به دلیل نوع چیدمان مورد تأیید جنابشان به گونه ای که حالا مجلس خبرگان تنها برای رهنمود گرفتن شرفیاب می شوند.
- باز کردن دست نظامیان گوش به فرمان در تمامی امور کشور تا جایی که امروز کمتر سازمان و نهادی در کشور وجود دارد که به تصرف سپاه درنیامده باشد.
جناب لاریجانی اگر مطالب فوق از واقعیت برخوردار است، توضیح دهید که چرا از اینکه ایشان دیکتاتور خطاب می شوند، ناراحت و متاثر شده اید؟ و اگر اینگونه نیست بفرمایید چرا کنش ایشان به گونه ای بوده است که بسیاری چون بندهٔ حقیر در این مورد دچار اشتباه شده ایم؟
شما فرموده اید «همه ما باید بفهمیم که در این کشور در یک کشتی نشسته‌ایم و این کشتی را سوراخ نکنیم که اگر سوراخ شد، همه دچار بحران می‌شویم.» حق با شماست، اما باور کنید آنکه در حال ناکار کردن این کشتی طوفان زده و در هم شکسته است، شما مسئولان و به ویژه شخص رهبری می باشد.
پس اگر جرأت و جسارت دارید، به جای پند و اندرز به مردمی که تاکنون از هیچگونه فداکاری و ایثاری دریغ نکرده اند، روی سخنتان را به سمت خودتان و حضرت آقا برگردانید. پستهای به غصب اشغال شده را رها کنید و از ایشان بخواهید به مردم بازگردند و بیش از این امر به سرکوب خلایق نفرمایند.
البته گمان من این است که شما نه از سر دلسوزی و خیرخواهی این مطالب را متذکر شده اید، که خوب می دانید و دریافته اید که هر کس در این دیار قصد و هوای پاستور دارد، جز با رضایت ولی امر مسلمین به مراد خویش نخواهد رسید. 
لذا ما رعیت جماعت که به مانند شما اهل ادب و رعایت آداب نیستیم، خدمتتان عارضیم که خیلی دیر به فکر پاچه خواری افتاده اید، اینگونه که امور پیش می رود شاید رئیسی هم پایان دورهٔ خود را به چشم سر نبیند، چه رسد به کسانی که از هم اکنون فکر پوشیدن ردای ریاست جمهوری آینده را در سر دارند.




 .