ندای روشن حقوق بشر ایران« حرکتی جهت آگاهی وعدالت درایران»

Afghanistan
سرپرست و نویسنده, روشن

۱۴۰۲ آبان ۲۸, یکشنبه

با حاکم عظیم الجثه، باید با صبر و تدبیر  و تداوم مبارزه کرد




ندای روشن / به زیبایی هر چه تمام تر نامش را تونل وحشت گذاشتند. چه نامی برازنده تر از این نام؟ این تصویر به صورت نمادین اراده حاکم برای سلطه بر شهروند را بازنمایی میکند.

تصویری سیاه که عبور شهروند را منوط به گذر از خانم های چادری عظیم الجثه با یونیفرمی واحد میکند. تصویرها بعضا نمادسازی می‌کنند، و روزی روزگاری که آیندگان دوران ما را تجزیه و تحلیل کنند، از طریق همین خانمهای یک شکل و یکدست، نظام سیاسی یکدست ساز، ضدرنگارنگی و تکثر را خواهند شناخت.

تصویر ترسناک است؟ به غایت ترسناک است. شاید بگویند پس کجاست آن شجاعت نخستین؟ واقعیت این است ما شهروندان حال ثابت نداریم. گاهی می‌ترسیم گاهی شجاع میشویم. گاهی مایوس گاهی پرامید. اگر شجاعت زمانی نشانه سرزندگی است، ترس هم،زمانی نشانه عقلانیت است. شهروند عادی از این تصاویر می‌ترسد چرا که حاکم به شدت ترسناک است: عبوس، بدخلق و ترشرو. گاهی چماق دستش است، گاهی تفنگ. هم شلاق دارد هم حبسگاه‌. قاضی و شرطه را همه در اختیار دارد. بنگاه خبر پراکنی دارد. از مرگ مخالف، لذت میبرد. پس عقل میگوید از این حاکم ترسناک، باید ترسید. چرا که هر جا که شهروند است، او هم حضور دارد.

اما حاکم ترسناک،اشتباه محاسباتی هم دارد. گمان میکند ترس، وضعیت دایمی است. مسأله این است وضعیت شهروند، یکسان نیست. شجاعت و ترس در رفت و برگشت اند. گاهی هر دو با هم حضور دارند. گاهی یکی بر دیگری برتری دارد. اما حاکم تا کی میخواهد با تونل وحشت علیه رنگارنگی شهر بایستد؟ اینجا برگ برنده از آن شهروند است،چرا که این جنبش در زندگی جاری است. تونل سازان خسته خواهند شد چون میدان بازی شهروند گسترده است، به فراخی عرصه عمومی موزاییکی و شبکه ای ایران. هیچ ایرادی ندارد در برابر این مجسمه های وحشت،مقنعه ای یا روسری، مویی را ولو موقت بپوشاند چرا که بعد از گذر از این تونل وحشت،باز هم فرصتی برای باز کردن گیسوان در فضای آزاد زیر آسمان آبی یا ابری در سایه شهر و در برابر حضور دیگری هست،آنگاه حاکم خواهد فهمید تمام تونل‌های وحشتی که ساخته بر تار عنکبوت بنا شده.

برای همین جنبش زن زندگی آزادی نه دوی سرعت که دوی ماراتن است که نیازمند صرفه جویی در نفس برای رسیدن به خط پایان است. مساله مو نیست،مسأله حضور مزاحم حاکم عظیم الجثه در همه شوون زندگی است. با حاکم عظیم الجثه، باید با صبر و تدبیر  و تداوم مبارزه کرد. حاکم باید خسته شود و در نهایت دست از تونل سازی بردارد و موهای رها از اجبار را بپذیرد. جنبش اخیر مثل جنگ چریکی نامتقارن است. لشکر حاکم متعارف و منظم است اما لشکر شهروند، پراکنده، گسترده و  نقطه زن است. در جنگ نامنظم، نیروی متعارف آنقدر ضربه می‌خورد و آنقدر مهار پراکندگی و گستردگی نیروهای نامتعارف، برایش دشوار می‌شود تا آخر دستانش را به نشانه تسلیم بالا میبرد.

پس از تونل وحشت میشود گذر کرد بدون تلفات و در نقطه ای دیگر و زمانی دیگر مویی رها شود به نشانه پوزخند به آن همه تونل سازی . رهایی مو از نماد، اجبار، همچون تیری است به چشم استبداد. نشانه ای است است از بی اعتباری تونل های وحشت. کابوسی است بر خواب آشفته حاکم. حاکم تا همینجا هم خسته شده. بیهوده تقلا میکند. پوشاندن اجباری مو موقت است، وضعیت دایمی نخواهد شد همچنانکه ترس وضعیت دایمی نیست.
.