اقتصاد ایران در حال حاضر بدترین شرایط خود را میگذراند و فشار تحریمها درکنار سیاستهای لیبرالگرایانهی اقتصادی دولت رئیسی که برخواسته از تیم اقتصادی «امام صادقی» دولت است، فشارها را بیشتر هم کرده. رکوردشکنی تورم ماهانه و نیز افزایش تورم به بیش از هفتاددرصد و به خصوص تورم فزاینده در گروه مواد خوراکی سبب شده تا فشار کمرشکنی بر اقشار آسیبپذیر وارد بیاید.
در کنار این موضوع بحث افزایش اجارهبها و رشد قیمت مسکن نیز عملاً شرایط را اسفناک کرده و فشار توأمانی را بر دهکهای درآمدی پایینتر وارد کرده؛ به طوری که بسیاری از خانوارها را مجبور به خروج از شهرها به سوی حاشیه کرده؛ این در حالی است که هر روز خبرهایی از فروش اسکلت مرغ و استخوان گوسفند در فروشگاهها به گوش میرسد، در سوی دیگر شهر نیز شاهد وضعیتی عکس وضعیت به اصطلاح پایین شهریم؛ یعنی در این شرایط اقتصادی وضع عدهی بسیاری نهتنها بدتر نشده، بلکه به طور محسوسی بهبود یافته.
اگر اهل فضای مجازی باشید، دیدن کلیپهای برخی افراد در صفحات اینستاگرام این سوال را ایجاد میکند که آیا این افراد در ایران مشغول زندگیاند و این سطح از رفاه اقتصادی با کدام فعالیت تولیدی یا اقتصادی به دست آمده؟ اگر هم به اخبار علاقهمند باشید، این روزها میتوانید اخبار قیمت فروش و رهن خانههایی در تهران را ببینید که قیمتهای آن حتی از قیمت خانه در آمریکا نیز بالاتر است؛ در واقع انگار شهر به دو قسمت فقیر و غنی تبدیل شده و علاوه بر ازبینرفتن طبقهی متوسط شاهد افزایش فاصلههای طبقاتی شدهایم.
اگر فکر میکنید نمیشود با دیدن چند صفحهی اینستاگرام و چند آگهی فروش مسکن به این نتیجه رسید که وضع ثروتمندان در کشور بهتر شده و به عبارتی دیگر پول برای این افراد پول آورده، باید بگوییم در اشتباهید؛ چراکه بر اساس اعلام نشریهی «فوربس» که به بررسی ثروتمندان در جهان میپردازد، در سال ۲۰۲۰ در ایران به تعداد افرادی که بیش از یکمیلیون دلار (با دلار بازار آزاد در حدود سی تا سیودومیلیارد تومان) ثروت دارند، حدود بیستویکدرصد افزوده شده و مجموع ثروت آنان نیز به دلار ۲۴.۳درصد رشد داشته. این موضوع ما را حتی فراتر از عربستان قرار داده که تنها دویستودههزار نفر ثروتمند میلیونر دارد. نکتهی دیگر اینکه متوسط رشد جهانی افزایش میلیونرها در جهان تنها ۶.۳درصد بوده؛ اما چرا این اتفاق در کشوری که با مشکل تحریم در آن روبهروییم، رخ داده؟ چرا در حالی که هر روز بر تعداد بیکاران و مشکلات اقتصادی افزوده میشود، این اتفاق میافتد؟
در نگاه اول شاید گمان شود این افراد آقازادهها و افراد دارای رانتاند که توانستهاند از این رانتها بهرهمند شوند و به این ثروتها دست یابند، اما باید گفت این قوانینند که اجازهی این سوءاستفاده را به این افراد میدهند و گاهی اوقات ما ناخواسته به حمایت از قوانینی میپردازیم که در نهایت به سود این افراد و به ضرر خود ماست و سبب افزایش ثروت آنان و فقر ما میشود. در کشور ما افراد ثروتمند تریبونهای زیادی دارند که دولتها را مجبور میکند تا تصمیماتی به نفع آنها بگیرند، اما این تصمیمات کدام است که سبب شده این افراد ثروتمندتر شوند؟ این تصمیمات اقتصادی تصمیماتیاند که از زبان بسیاری از افراد میشنویم و ما نیز خواهناخواه طرفدار آنیم. برای نمونه چند نمونه از این تصمیمات را بیان میکنیم.
کاهش نرخ سود بانکی
ما در کشوری زندگی میکنیم که با تورم دورقمی روبهروست و در حداقل چهار سال اخیر تورم سالانهی چهل تا پنجاهدرصدی را با گوشت و پوستمان لمس کردهایم، اما در این حال نرخ سود بانکی کمتر از بیستدرصد است؛ یعنی اگر شما وامی از بانک بگیرید و با آن هر کالایی بخرید، در پایان سال ارزش کالای شما حداقل پنجاهدرصد افزوده میشود، اما شما تنها بیستدرصد سود به بانک پرداخت کردهاید. سوالی که مطرح است، اینکه آیا در این ایام مردم عادی توانستهاند وام دریافت کنند یا اَبرثروتمندان توانستهاند در این سال نیز به مانند گذشته وامهای کلان بگیرند. پاسخ روشن است؛ در حالی که شما به دنبال وثیقه و ضامن و سند بودید، عدهای به راحتی این وامها را دریافت کردهاند و با آن ملک، دلار، طلا و سهام خریدهاند و ثروت خودشان را چندده برابر کردهاند و تنها بیستدرصد سود را به بانک برگرداندهاند و البته برخی همین را هم برنگرداندهاند. سوال مهمتر این است که چرا دولت جلوی این بیعدالتی را نمیگیرد؟ جواب مشخص است؛ اگر نرخ سود بانکی ذرهای افزایش یابد، هزاران نفر ادعا میکنند سبب ضربهخوردن به تولید و بازار بورس در کشور میشود و چنان توسط تریبونهای خود این موضوع را تکرار میکنند که دولت جرأت دستزدن و افزایش نرخ سود را به خود نمیدهد. در روزهای اخیر که نرخ سود بین بانکی در کشور به حدود بیستویکدرصد رسید، وزیر اقتصاد دربارهی این نرخ به رئیس بانک مرکزی هشدار داده و آن را عامل مشکلات بعدی در اقتصاد دانسته.
در حالی که در همهجای دنیا سیاستگذاران پولی با افزایش نرخ بهره به دنبال کاهش نرخ تورمند، در کشور ما این موضوع به کلی از دور خارج شده. این در حالی است که در افزایش قیمتها و حذف یارانهی اقلام اساسی دولت عملاً در حال عملکردن به دستورات صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است، اما در این زمینه از بدیهیات علم اقتصاد نیز عدول میکند. فقط به عنوان یک نمونه ببینید چند نفر از مردم سرمایهی خود را به بانک آینده دادند و این بانک آن را به طرق مختلف به پروژهی ایرانمال فرستاد و چه ثروتی را نصیب سازندگان این مجموعه کرد.
بورس و بازار سهام
احتمالاً اگر شما هم از افرادی باشید که در بورس ضرر دیدهاند، با این جمله مخالفید، اما در حقیقت باید بدانید که رشد بورس هیچ ارتباطی با وضعیت اقتصادی کشور ندارد و اگر وارد این بازار شدهاید، فریب عدهای را خوردهاید؛ در واقع بسیاری از کارشناسان واقعی اقتصاد نسبت به این موضوع هشدار دادند، اما شرکتهای بزرگ و برخی افراد در حالی که در یک سال ثروت خود را چند برابر کردند، به ناگاه از بازار خارج شدند و سهامداران خُرد را که با هزاران امید وارد بورس شده بودند، دچار زیان مالی کردند؛ اما این رشد غیرواقعی چگونه و با چه منابعی به وجود آمد؟ پاسخ ساده است: با گرفتن سهم همهی ایرانیان از ذخایر بین نسلی. وقتی یکدرصد سرمایهی صندوق ملی به بازار بورس تزریق شد، در واقع این ثروت عمومی نصیب عدهی خاصی شد تا سود بالایی ببرند. فقط به این نکته توجه کنید که از فروردین ۱۳۹۹ تا مردادماه آن سال شاخص از پانصدهزار واحد به دومیلیون واحد رسید و حتی با کاهش شدید آن و رسیدن به یکمیلیونوپانصدهزار واحد باز سهامدارانی که از ابتدای فروردین ۱۳۹۹ سهام خریده بودند، به طور متوسط ارزش سهامشان تا امروز سه برابر شده که رقم مناسبی برای دوسالونیم است. پس این همهی هیاهو و تظاهرات برای چه بود؟ چرا باید بهای طمع عدهای برای کسب سود بیشتر را از جیب تمام ملت ایران بدهند؟ پاسخ ساده است: چون شرکتهای بزرگی که اتفاقاً بیشترین سود را در بورس کردند، تریبونهای زیادی دارند. مطمئن باشید اگر بورس مجدداً در مدار افزایش قرار گیرد، سود اصلی را نه افراد عادی که اَبرثروتمندان میبرند و دوباره به موقع از بازار خارج میشوند و دوباره شما ضرر میکنید. آیا تاکنون شنیدهاید فرد ثروتمندی ثروت خود را در بازار بورس تهران از دست داده باشد؟ بر خلاف بورسهای دیگر کشورها در بورس ایران فقط سرمایهداران خُردند که ضرر میکنند نه کلانسرمایهداران.
بازار نوظهور رمزارز
احتمالاً پیه بازار رمزارزها با قطعی برق به تن همهی ما خورده و اگرچه امسال قطعی برق به میزان زیادی کاسته شده، اما باز هنوز مشکلات کمبود برق همچنان پابرجاست . وقتی به دلیل تحریمها و بالارفتن قیمت ارز قیمت برق در ایران بسیار پایین باشد، عدهی زیادی با بهراهانداختن مزارع استخراج بیتکوین سود سرشاری میبرند. آیا من و شما میتوانیم؟ چرا دولت به این افراد اجازهی فعالیت میدهد، مشخص نیست؛ در حالی که دولت میتواند این برق را به کشورهای دیگر صادر کند و به ازای آن دلار دریافت کند، ترجیح میدهد که مزارع بیتکوین برق کشور را ببلعند و سودش در اختیار افراد خاصی قرار گیرد؛ البته شاید در سال جاری که قیمت ارزهای دیجیتال به یکسوم کاهش یافته، کمی از ولع این افراد کاسته شده باشد، اما با افزایش دوبارهی قیمتها این فعالیت دوباره به اوج خود میرسد.
فرار مالیاتی
در همهی کشورها نظام مالیاتی جهت بازتوزیع ثروت استفاده میشود؛ با این حال اگر شما هم از آن دسته افراد کارمندی باشید که مالیات سر ماه، قبل از دریافت حقوق از آن کسر میشود، شاید ندانید که در کشور ما ممکن است بسیاری از ثروتمندان مالیات کمتری نسبت به شما پرداخت کنند. در کنار مشاغلی مانند پزشکان که با قرارندادن کارتخوان سعی در دور زدن قانون دارند، بسیاری از شرکتهای نیمهدولتی یا خصوصیهای خاص نیز به بهانههای مختلف توانستهاند فرار مالیاتی داشته باشند و به رغم درآمدهای کلان مالیات ندهند. زمانی که صحبت از افزایش مالیات میشود، این افراد با غوغای رسانهای این فکر را در اذهان عمومی القا میکنند که مالیات به ضرر تمام اقشار است و نگاه منفی را نسبت به آن القا میکنند. به عنوان نمونه اگر دولت برای سفرهای خارجی عوارض خروج از کشور را افزایش دهد، بسیاری از ما تحت تأثیر فضای مسموم رسانهای این جریانات قرار میگیریم؛ غافل از اینکه در این شرایط اقتصادی مسافرت داخلی برای بسیاری آرزو شده. افزایش این عوارض هیچ تأثیری بر افرادی که مسافرت خارجی نمیروند، ندارد؛ پس اینهمه هیاهو حداقل برای افراد کم درآمد نیست.
موارد بالا تنها چند نمونه از دلایل به ظاهر سادهای بود که منافع اقتصادی کشور را در اختیار عدهی خاصی قرار میدهد تا ثروتمندتر شوند و شکاف فقیر و غنی را در کشور بیشتر کنند و برخی از ما ناخودآگاه با تغییر این قوانین مخالفت میورزیم. این مسئله به لطف تریبون بسیاری است که این افراد دارند.